اسارت اهلکتاب (قرآن)تعدادی از اهل کتاب در یکی از جنگها با مسلمانان به اسارت درآمدند. ۱ - اسارت در غزوه بنی قریظهتعدادی از اهل کتاب به دست مسلمانان در غزوه بنی قریظه به اسارت درآمدند: و انزل الذین ظـهروهم من اهل الکتـب من صیاصیهم و قذف فی قلوبهم الرعب فریقا تقتلون وتاسرون فریقا. و خداوند گروهی از اهل کتاب (یهود) را که از آنان (مشرکان عرب) حمایت کردند از قلعههای محکمشان پایین کشید و در دلهایشان رعب افکند (و کارشان به جایی رسید که) گروهی را به قتل میرساندید و گروهی را اسیر میکردید! ۱.۱ - تفسیر آیهدر مدینه سه طایفه معروف از یهود زندگی میکردند: بنی قریظه، بنی النضیر و بنی قینقاع. هر سه گروه با پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله پیمان بسته بودند که با دشمنان او همکاری و به نفع آنها جاسوسی نکنند، و با مسلمانان همزیستی مسالمت آمیز داشته باشند ولی طایفه بنی قینقاع در سال دوم هجرت و طایفه بنی نضیر در سال چهارم هجرت، هر کدام به بهانهای پیمان خود را شکستند و به مبارزه رویاروی با پیامبر صلیاللهعلیهوآله دست زدند، سرانجام مقاومت آنها در هم شکست و از مدینه بیرون رانده شدند. بنی قینقاع به سوی اذرعات شام رفتند، و بنی نضیر، قسمتی به سوی خیبر و بخشی به سوی شام رانده شدند. بنابراین در سال پنجم هجرت که غزوه احزاب رخ داد، تنها طایفه بنی قریظه در مدینه باقی مانده بودند، و آنها در این میدان پیمان خود را شکستند، به مشرکان عرب پیوستند و به روی مسلمانان شمشیر کشیدند. پس از پایان غزوه احزاب و عقب نشینی رسوای قریش و غطفان و سایر قبائل عرب از مدینه، طبق روایات اسلامی پیامبر صلیاللهعلیهوآله به منزل بازگشت و لباس جنگ از تن در آورد و به شستشوی خویشتن مشغول شد، در این هنگام جبرئیل به فرمان خدا بر او وارد شد، و گفت: چرا سلاح بر زمین گذاردی؟ فرشتگان آماده پیکارند، هم اکنون باید به سوی بنی قریظه حرکت کنی، و کار آنها یکسره شود. به راستی هیچ فرصتی برای رسیدن به حساب بنی قریظه بهتر از این فرصت نبود، مسلمانان گرم پیروزی، و بنی قریظه، گرفتار وحشت شدید شکست، و دوستان آنها از طوائف عرب خسته و کوفته و با روحیهای بسیار ضعیف در حال هزیمت به شهر و دیار خود بودند و کسی نبود که از آنها حمایت کند. به هر حال منادی از طرف پیامبر صلیاللهعلیهوآله صدا زد که پیش از خواندن نماز عصر به سوی بنی قریظه حرکت کنید، مسلمانان به سرعت آماده جنگ شدند و تازه آفتاب غروب کرده بود که قلعههای محکم بنی قریظه را در حلقه محاصره خود در آوردند. بیست و پنج روز این محاصره به طول انجامید، و بعدا همگی تسلیم شدند، گروهی به قتل رسیدند و پیروزی بزرگ دیگری بر پیروزی مسلمانان افزوده شده و سرزمین مدینه برای همیشه از لوث وجود این اقوام منافق و دشمنان سرسخت لجوج پاک گردید. آیات مورد بحث اشاره فشرده و دقیقی به این ماجرا است و همانگونه که گفتیم این آیات، بعد از حصول پیروزی نازل شد، و خاطره این ماجرا را به صورت یک نعمت و موهبت بزرگ الهی شرح داد. نخست میفرماید: خداوند گروهی از اهل کتاب را که از مشرکان عرب حمایت کردند از قلعههای محکمشان پائین کشید (و انزل الذین ظاهروهم من اهل الکتاب من صیاصیهم). صیاصی جمع صیصیه به معنی قلعههای محکم است سپس به هر وسیله دفاعی نیز اطلاق شده است، مانند شاخ گاو و شاخکی که در پای خروس است. این جا روشن میشود که یهود قلعههای خود را در کنار مدینه در نقطه مرتفعی ساخته بودند و بر فراز برجهای آنها به دفاع از خویشتن مشغول میشدند. (تعبیر به انزل پائین آورد، نیز ناظر به همین معنی است). سپس میافزاید: خداوند در دلهای آنها ترس و رعب افکند (و قذف فی قلوبهم الرعب). و سرانجام کارشان به جایی رسید که، گروهی را به قتل میرساندید و گروهی را اسیر میکردید (فریقا تقتلون و تاسرون فریقا). قرآن مجید گواه بر این است که عامل اصلی این جنگ همان پشتیبانی یهود بنی قریظه از مشرکان عرب در جنگ احزاب بود (زیرا میفرماید: الذین ظاهروهم... کسانی که از آنها پشتیبانی کردند...) . علاوه بر این اصولا یهود در مدینه ستون پنجمی برای دشمنان اسلام محسوب میشدند، در تبلیغات ضد اسلامی کوشا بودند، و هر فرصت مناسبی را که برای ضربه زدن به مسلمین پیش میآمد غنیمت میشمردند. همانگونه که گفتیم از طوائف سه گانه یهود (بنی قینقاع و بنی نضیر و بنی قریظه) تنها گروه سوم به هنگام جنگ احزاب باقی مانده بودند، و گروه اول و دوم به ترتیب در سالهای دو و چهار هجری بر اثر پیمان شکنی، محکوم و از مدینه رانده شدند، و میبایست این گروه سوم که از همه آشکارتر به پیمان شکنی و پیوستن به دشمنان اسلام دست زدند به کیفر اعمال ناجوانمردانه خود برسند و کیفر جنایات خود را بینند. در غزوه احزاب، یهودیان بنی قریظه شرکت داشتند و متحد مشرکان در آن غزوه بودند. ازاین رو مقصود از اهل کتاب اسیر شده و به قتل رسیده، گروه یاد شدهاند. ۲ - پانویس
۳ - منبعمرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۵، ص۳۵۰، برگرفته از مقاله «اسارت اهلکتاب». |